محل تبلیغات شما



از دستت لجم گرفته

نمیخوام بگم بیخیالی که ناراحت بشی ولی دیگه حس میکنم هیچی به جز کارت برات مهم نیست

کارت تو اولویت زندگیته بقیه افراد کارا هم معلوم نیست کجای زندگیتن

امروز 26 بود که تموم شد

فرض کن سه چهار روز دیگه قرار بود عروسی باشه هنوز هیچی رو هماهنگ نکردیم

هنوز من نمیدونم مراسم کیه

هنوز تالار تایید نکرده

هنوز به اتلیه نگفتی

هنوز ارایشگاه به من تاییدیه نداده

نمیدونم دفعه ی چندمه ولی این برخورد و رفتارت خیلی خیلی اذیتم میکنه

چرا یه کار میکنی همه بگن بیخیالی بگن بی مسئولیتی بگن برات مهم نیست

تو که با این رفتارت مشکلی نداری برای همین اصلنم برات مهم نیست بقیه چه حسی پیدا میکنن وقتیم بهم میگم ابروهاتو بالا میندازی یعنی چیز جدید کشف کردی

الان که ازت دورم خونه ی خودمونم اینقدر عصبی میشم چون نمیتونم کاری بکنم چون نمیتونم بهت چیزی بگم فقط حرص میخورم سر درد و حالت تهوع میگیرم و می پرم به بقیه

موندم بعدا که با هم زیر یه سقفیم میخوام چیکار کنم

مامانم همش بهم میگه تو اینجوری نبودی چرا اینقدر خودتو زدی به بیخیالی انگار نه انگار عروسیته دیگه نگفتم همینجوریش فقط دارم حرص میخورم مجبورم خودمو بزنم به بیخیالی که همه بگن هر دوتامون بیخیالیم نگن مهرداد بیخیاله

دیگه امروز مطمئن شدم کارت برات مهم تر از زندگیته اگر بگی نه باور نمیکنم چون رفتارت یه چیز دیگه میگه

نمیدونم چیکارکنم 

حالم از این روزا بهم میخوره

حالم از این دوران عقد بهم میخوره

همش میگم یه سری کارا مردونه ست تو باید انجام بدی یه سری حرفارو من نباید بزنم خوب نیست ولی میگم اگر بمونه دیگه مونده

واقعا از دستت ناراحت شدم

نمیتونم تورو عوض کنم ولی چه خوب باشه چه بد باید خودمو عوض کنم

از این به بعد باید خودم یه سری کارارو انجام بدم حتی اگر ناراحت بشی و بهت بربخوره

فکر میکردم قراره بیشتر حواسمون به همدیگه و زندگیمون باشه ولی نیست

فکر کنم اینده زندگیمون اینجوری باشه:

+ اینو میخوام اونو میخوام 

++ بیا اینم پول

همین 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جهان